معنی توپ جنگی قدیمی
حل جدول
زنبورک
نوعی توپ جنگی قدیمی
زنبورک
واحدشمارش توپ جنگی
عراده
شلوار جنگی قدیمی
رانین
وسیله جنگی قدیمی
منجنیق
ساز جنگی قدیمی
کرنا
دستهای از توپ جنگی
آتشبار
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
صقر
لغت نامه دهخدا
توپ توپ. (ق مرکب) بمعنی فوج فوج یعنی بسیار. (غیاث اللغات). || بسته بسته، چون: توپ توپ پارچه. توپ توپ سنجاق. توپ توپ سوزن، بمعنی فراوان پارچه و سنجاق و سوزن. رجوع به توپ شود.
ترکی به فارسی
توپ
فرهنگ عمید
گوی لاستیکی که با آن بازی کنند،
یک بسته پارچه که در کارخانه به میزان معین پیچیده و به آن مارک زده باشند،
(نظامی) از ادوات جنگ با لولۀ بزرگ و دراز برای تیراندازی به مسافتهای دور: توپ صحرایی، توپ کوهستانی، توپ قلعهگیری، توپ ساحلی، توپ دریایی، توپ هواپیمازنی،
* توپ زدن: (مصدر متعدی) [قدیمی] بدون داشتن ورق خوب روی دست حریف زدن و مبلغ را زیاد کردن که حریف جا بزند،
گویش مازندرانی
توپ که سلاحی است، واحد بسته های پارچه، وسیله ی بازی، توپ...
معادل ابجد
655